چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۲ ب.ظ
هر سال، تازه مىشود این درد سینه سوز
سوزى که کم نگردد و، دردى که بى دواست
کار قنوت، از دل و دست تو راست شد
اندر جهان بگوى که: این منزلت کراست؟
در آب و آتشیم چو قندیل بر سرت
آبى که فیضش از مدد آتش عناست
قندیل اگر هواى تو جوید، بدیع نیست
زیرا که گوهر تو ز دریاى »لافتى« ست
۱
۰
۹۱/۰۹/۱۵